type="text/" language="" ="http://www.webgozar.ir/c.php?Code=943044&t=poll" > -------------------------- -----------------------
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت مهدی (ع)
. ((دشمنان گمان کردند که مرا هر چه زودتر بکشند تا نسلى براى من نباشد. دروغ، گمان کردند حمد خداى را که من داراى فرزندى هستم )).
0. هنگامى که جاریه مقدس باردار شد، حضرت عسکرى بدو فرمود:
((بار تو پسر است و نامش محمد است؛ او قائم بعد از من است )).
۳. ((حمد خدا را که مرا از دنیا نبرد تا خلیفه و جانشین خودم را به چشم خود دیدم. او شبیه ترین فرد در خلق و خلق به رسول خداست. خداوند او را در غیبتش از شر دشمنان محفوظ مى دارد تا زمین را از عدل و داد پر سازد، چنانچه از ظلم و جور پر باشد)).
۴. ((مى بینم که پس از من در جانشین و خلیفه من میان شما اختلاف رخ داده است. کسى که به همه امامان بعد از رسول خدا علیه السّلام اقرار کند و منکر فرزند من بشود، مانند کسى است که به پیامبرى همه انبیا اقرار کند و نبوت خاتم انبیا را منکر شود، منکر رسول خدا صلى الله علیه و آله مانند منکر همه انبیاست )).
۵. از حضرتش دو سال پیش از وفات، توقیعى صادر شد و از خلیفه و جانشین خود خبر داد. و همچنین سه روز پیش از وفات، نظیر آن توقیع از طرف حضرتش صادر شد و آن بود: ((خدا لعنت کند کسى را که حقوق اولیاى خدا را انکار کند)).
۶. ((پسر من قائم پس از من است و او کسى است که داراى سنتهاى پیامبران مانند طول عمر و غیبت است )).
۷.((حمد خدا را که مرا از دنیا نبرد تا وقتى که به من جانشین و خلیفه ام را نشان داد. او شبیه ترین مردم از نظر خلق و خلق به رسول خداست.
خدا او را در غیبش حفظ کند، تا وقتى که ظاهر شود و زمین را از عدل و داد پر کند؛ چنانچه از ظلم و جور پر شده باشد)).
۸. هنگامى که حضرت مهدى زاده شد، حضرت عسکرى علیه السّلام نامه اى براى احمد بن اسحاق مى فرستد و بشارت ولادت فرزندش را به وى مى دهد و احمد را فرموده بود: ((این خبر را پنهان دارد تا از نظر مردم مکتوم باشد)). چنانچه مرقوم داشته بود: ((ما این خبر را براى کسى ظاهر نمى سازیم مگر براى نزدیکترین خویشان و نزدیکترین دوستان. این خبر را به تو دادیم تا خرسند شوى؛ چنانچه ما خرسند شدیم)).
۹. وقتى که قائم ما قیام کند، به خراب کردن مناره ها و مقصوره هاى مساجد فرمان خواهد داد)).
۱۰. حضرتش فرزندش را به عمر اهوازى نشان داد و فرمود:
((این است امام شما پس از من)).
۱۱. ((وقتى که خدا مرا ببرد و بمیراند و شیعیان مرا دیدى اختلاف کردند، ثقات ایشان را از فرزندم اخبار کن و این سرى باشد نهانى نزد و ایشان، همانا ولى خدا را از خلق خدا غیبت خواهد کرد و کسى او را نخواهد دید، تا وقتى که جبرئیل مرکبش را حاضر کرده و نزدش بیاورد و آنچه خدا بخواهد شدنى خواهد بود)).
۱۲.((امام و حجت پس از من، پسرم است؛ همنام رسول خدا و هم کینه آن حضرت. او خاتم حجتهاى الهى است و واپسین خلفاى اوست. مادرش، دختر قیصر، پادشاه روم است)).
۱۳. ((ولى خدا و حجت حق بر بندگان و خلیفه من پس از من در شعبان سال ۲۵۵ در سپیده دم، مختون زاییده شد)).
۱۴. حضرتش بر بساطى نشسته بود و آثار و یادگارهاى انبیا و اوصیا را نشان داد. سپس فرمود: ((این هم رد پاى پسرم است که بر این بساط پا گذارده و نشسته است)).
۱۵. از حضرتش سؤ ال شد: این حدیثى که از پدرانتان روایت شده : ((زمین از حجت خدا خالى نخواهد بود و کسى که بمیرد و امام زمانش را نشناسد، مرگ او مرگ جاهلیت خواهد بود)) صحیح است؟
فرمود: ((این حدیث حق است؛ چنانچه روشنایى این روز حق و ثابت است )).
پرسیدند: یا بن رسول الله ! حجت و امام پس از شما کیست؟
فرمود: ((پسرم محمد؛ اوست امام و حجت حق پس از من. کسى که بمیرد و او را نشناسد، مرگش مرگ جاهلیت است )).
۱۶. در شب نیمه شعبان فرمود:
((در این شب، خداوند حجت خود را ظاهر خواهد ساخت؛ او حجت روى زمین خواهد بود)).
۱۷. ابوالاءدیان از خدمتگزاران حضرت عسکرى بوده است. روزى شرفیاب حضور بوده، حضرت نامه هایى به او مى دهد و او را به مدائن مى فرستد و مى فرماید:
((سفر تو به مدائن پانزده روز طول مى کشد. روزى که به این شهر برگشتى، مى شنوى که صداى ضجه از خانه من بلند است و جنازه مرا روى مغتسل مى بینى که دارند غسل مى دهند)).
ابوالاءدیان عرض مى کند: اگر چنین شد، چه بایستى بکنم؟
حضرت مى فرماید: ((کسى که جواب نامه ها را از تو خواست، او قائم بعد از من است )).
ابوالاءدیان نشانه و علامتى بیشتر طلب مى کند.
حضرت مى فرماید: ((کسى که از داخل کیسه و همیانى که همراه آورده اى به تو خبر داد، او قائم بعد از من است )).
ابوالاءدیان اطاعت مى کند و نامه ها را بر مى دارد و از سامرا خارج شده رهسپار مدائن مى گردد. هنگامى که بدان شهر مى رسد، نامه ها را به کسانى که باید برساند مى رساند و پاسخها را دریافت مى کند و راهى سامرا مى شود.
روز پانزدهم به سامرا مى رسد و به سوى خانه حضرت عسکرى علیه السّلام روانه مى گردد. بدان جا که مى رسد، صداى ضجه اى که از خانه آن حضرت بلند است مى شنود. به درون خانه مى رود، جنازه حضرتش را روى مغتسل مى بیند که دارند غسل مى دهند. پس از آن که غسل پایان یافت، حضرتش را کفن مى کنند و براى خواندن نماز آماده مى سازند.
در این هنگام جعفر برادر آن حضرت را مى بیند که به سوى جنازه مى رود که نماز بخواند و در برابر جنازه مى ایستد. همان که مى خواهد نخستین تکبیر را بگوید، مى بیند کودکى نورانى گندم گونه، داراى موهاى فرفرى و دندانهاى باز، جلو آمد و عبادى جعفر را کشید و فرمود:
((عمو! کنار برو، من براى نماز بر پدرم از تو شایسته تر هستم )).
جعفر با چهره اى تیره کنار مى رود و کودک نورانى جلو مى آید و در برابر جنازه مقدس مى ایستد و بر جنازه نماز مى خواند.
آن گاه جنازه را بر مى دارند و در کنار قبر هادى علیه السّلام پدر حضرت عسکرى علیه السّلام، به خاک مى سپارند.
سپس کودک مقدس ابوالاءدیان را طلب مى کند و مى فرماید:
((اى بصرى ! جوابهاى نامه ها را که آورده اى بده )).
ابوالاءدیان اطاعت مى کند و جوابها را تقدیم مى کند.
سپس حضرت همیانى را که ابوالاءدیان از مدائن همراه آورده بود طلب مى کند و از آنچه در میان همیان بوده خبر مى دهد.
ابوالاءدیان امتثال امر مى کند و همیان را تقدیم مى کند.
۱۸. حضرت عسکرى، در بستر مرگ افتاده است و نور چشمش مهدى در خدمت پدر به سر مى برد. پدر را وضو مى دهد، و مسح سر و مسح پایش را مى کشد. پدر بزرگوار در این حالت نور چشم عزیزش را مخاطب قرار داده چنین مى گوید:
((فرزند! به تو بشارت مى دهم صاحب الزمان تو هستى، مهدى تو هستى، حجت خدا در روى زمین تو هستى. تو پسر منى، وصى منى، تو زاده رسول خدا هستى. تو خاتم اوصیا و ائمه طاهرین هستى. رسول زادن تو را بشارت داده و نام تو و کنیه تو را یاد کرده است. پدرم همین سخن را به من فرمود و از پدرانت روایت کرد)). پس حضرتش در همان ساعت وفات یافت.
براى غیبت امام عصرعلیه السلام علت و حکمتهاى زیادى در مجموعه روایات اهلبیت علیهم السّلام ذکر شده است. در روایات امیرالمؤمنینعلیه السلام حداقل به سه علت اشاره شده است؛ یعنى شناخته شدن اهل هدایت از اهل گمراهى و ضلالت، و نداشتن بیعت ظاهرى هیچیک از سلاطین، و کوتاهى و ناسپاسى و ظلم مردم به عنوان فلسفه غیبت بیان گردیده است.
1.
2. - اِنّ القائم منّا اذا قام لم یکن لاحد فى عنقه بیعه فلذلک تخفى ولادته و یغیب شخصه(۱)
همانا قائم از ما آنگاه که قیام کند بیعت کسى در گردن او نخواهد بود و به همین خاطر است که تولد او به صورت پنهانى واقع خواهد شد و وجود او از دید و نظر مردم غایب خواهد بود.
- ...فقال علىعلیه السلام ...اما واللّه لَأقتلنَّ انا و ابناى هذان و لیبعثنّ اللّه رجلا من ولدى فى آخر الزمان یطالب بدمائنا و لیغیبنّ عنهم تمییزا لاهل الضلاله حتى یقول الجاهل ما للّه فى آل محمد من حاجه(۲).
امیر مؤمنانعلیه السلام در حالیکه امام حسنعلیه السلام و امام حسینعلیه السلام حضور داشتند خطاب به مردم فرمودند: اى مردم! آگاه باشید، سوگند به خدا من و این دو فرزندم به قتل خواهیم رسید. آن گاه خداوند شخصى از فرزندان مرا در آخر الزمان ظاهر خواهد کرد تا خون ما را از ستمگران طلب کند. او از دیده مردم غایب خواهد بود تا اهل ظلالت و گمراهى از دیگران شناخته شوند و این غیبت به قدرى طولانى خواهد شد که مردمان نادان خواهند گفت: خداوند برنامهاى در آل محمدصلى الله علیه و آله ندارد.
- ...ان امیرالمؤمنینعلیه السلام قال عَلى منبر الکوفه...: واعلموا ان الارض لا تخلو من حجه للّه و لکن اللّه سیعمى خلقه منها بظلمهم و جورهم و اسرافهم على انفسهم(۳)
... مفضلبن عمر از امام صادقعلیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود: روزى امیرالمؤمنینعلیه السلام در بالاى منبر مسجد کوفه فرمودند: ...اى مردم! بدانید زمین هرگز از حجت خدا (امام معصوم) خالى نخواهد ماند. اما خداوند متعال به زودى مردم را به خاطر ظلم و ستم و همینطور اسرافى که درحق خودشان انجام مىدهند از دیدن حجت الهى محروم خواهد کرد. (یعنى مردم به جهت اعمال خودشان در آینده از دیدن امام معصوم محروم خواهند شد)
--------------------------------------
(۱) بحار الانوار، ج ۵۱ص ۱۰۹و ۱۱۰ح ۱
(۲) غیبت نعمانى، ص ۱۴۰و ۱۴۱
(۳) بحار الانوار، ج ۵۱ص ۱۱۲و ۱۱۳ح ۸
با توجه به روایاتى که ولادت حضرت مهدى(علیه السلام) را مانند ولادت موسى(علیه السلام) در خفا دانسته، مى توان گفت که آغاز غیبت صغرى همزمان با ولادت آن حضرت در نیمه شعبان سال ۲۵۵ هـ .ق بوده است. این غیبت کوتاه مدّت، در نیمه شعبان سال ۳۲۹ هـ .ق با وفات على بن محمّد سمرى(رحمه الله) ـ نایب چهارم حضرت ـ پایان پذیرفت.
البته بعضى از علما و دانشمندان شیعه آغاز غیبت صغرى را همزمان با شهادت امام حسن عسکرى(علیه السلام) به سال ۲۶۰ هـ .ق دانسته اند.
بنابر این، غیبت اوّل را اگر همزمان با تولّد حضرت دانستیم، مدّت آن ۷۴ سال و اگر آغاز آن را از زمان شهادت امام حسن عسکرى(علیه السلام)بدانیم، مدّت آن ۶۹ سال خواهد بود. این مقدار نسبت به غیبت دوم حضرت که هنوز ادامه دارد، بسیار کوتاه است.
نکته دوّم: از جمله «الغیبه الاُولى لا یعلم بمکانه فیها إلاّ خاصّه شیعته» استفاده مى شود که غیبت صغرى نه تنها از جهت زمان محدود بود، بلکه از نظر شعاع و گستردگى نیز محدودیت داشته است. زیرا به دلیل این روایت، در غیبت صغرى فقط شیعیان خاص مانند نُوّاب خاصّ و بعضى از وکلاى آن حضرت، مکان و محل ایشان را مى دانستند و با وى در ارتباط بودند.
همچنین افرادى در زمان حیات و زندگانى امام حسن عسکرى(علیه السلام)که آغاز غیبت صغرى بود، به محضر حضرت مى رسیدند، مانند نُوّاب خاص، و احیاناً افراد دیگرى بعد از امام حسن عسکرى(علیه السلام) نیز با حضرت در ارتباط بودند و گاهى به فیض درک حضورش نایل مى شدند که این موضوع با مراجعه به تاریخ غیبت صغرى روشن مى شود.
البتّه تشرّف به حضور امام زمان(علیه السلام) در زمان حیات و زندگى امام حسن عسکرى(علیه السلام) بیشتر بود. زیرا آن حضرت عنایت داشتند که با تدبیرهاى ویژه اى ـ که مزاحتمى از طرف حکومت براى ایشان فراهم نشود ـ فرزند عزیزشان را به خواصّ اصحاب و شیعیان خود نشان دهند و بر امامت وى بعد از خود تأکید نمایند، تا در آینده شیعیان نسبت به شناخت امام در حیرت و سرگردانى نمانند.
لذا امام حسن عسکرى(علیه السلام) به هنگام لزوم، در مواردى، به افراد متعدّدى حضرت مهدى(علیه السلام) را نشان مى دادند و بر امامت وى تأکید مى کردند. زیرا حضرت مى دانستند که اگر ولادت آن حضرت به طور کلى در خفا بماند، موجب حیرت و سرگردانى شیعیان خواهد شد.
از سوى دیگر شیعیان نیز در شرایطى بودند که با مشاهده آثار و علایم وقوع غیبت در آینده نزدیک، نسبت به شناسایى امام دوازدهم(علیه السلام)حساس شده بودند و پیوسته از امام عسکرى(علیه السلام) در مورد وى پرسش مى کردند. این امر نیز سبب مى شد که حضرت، بیشتر در شناساندن فرزندشان به عنوان آخرین وصىّ و جانشین معصوم پیامبر اهتمام بورزد. در این مورد شواهد تاریخى فراوان وجود دارد که نمونه اى از آن را ذکر مى کنیم:
مرحوم صدوق با سند صحیح از احمد بن اسحاق نقل مى کند که گفت: «خدمت حضرت امام عسکرى(علیه السلام)شرفیاب شدم و خواستم درباره امام بعد از وى پرسش کنم. آن حضرت قبل از آن که من سؤال کنم فرمود:
«احمد بن اسحاق! خداوند از هنگام خلقت آدم تاکنون زمین را ازحجّت خالى نگذاشته و تا قیامت نیز زمین را از کسى که به وسیله او بلاها را از اهل زمین دفع کند وباران رحمتش رافروفرستد وبرکات زمین را برویاند، خالى نخواهدگذاشت.
عرض کردم: یابن رسول اللّه! امام و خلیفه بعد از شما کیست؟
حضرت از جاى برخاستند و با سرعت وارد اطاق شدند. وقتى بیرون آمدند، کودک سه ساله اى مانند ماه شب چهارده، بر دوش وى بود. آن گاه فرمود: اى احمد بن اسحاق! اگر تو نزد خدا و حجت هاى وى گرامى نبودى، فرزندم را به تو نشان نمى دادم. او همنام و هم کنیه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)است و همان کسى است که زمین را از قسط و عدالت پر کند، همان طورى که از جور و ستم پر شده باشد. اى احمد بن اسحاق! مَثَل او در اُمّت اسلام، مثل حضرت خضر(علیه السلام)و ذى القرنین است. به خدا سوگند او را غیبتى است که در آن، کسى بر اعتقاد به امامت او نخواهد ماند مگر فردى که خدا او را ثابت نگه دارد و او را به دعا نمودن براى تعجیل ظهور امام عصر(علیه السلام) توفیق دهد.
عرض کردم: اى آقاى من! آیا معجزه و علامتى هست که قلب من به واسطه آن مطمئن گردد؟.
فنطق الغلام(علیه السلام) بلسان عربیّ فصیح فقال: أنا بقیّه اللّه فی أرضه والمنتقم من أعدائه، ولاتطلب أثراً بعد عین یا أحمد بن اسحاق; در این هنگام آن فرزند خردسال به زبان عربى فصیح فرمود: «من ذخیره خدا در روى زمین و انتقام گیرنده از دشمنان او هستم. اى احمد بن اسحاق! بعد از آن که خودم را مشاهده کردى، دیگر دنبال علامت و نشانه من مگرد».
احمد بن اسحاق گوید: خوشحال و مسرور، از حضور حضرت امام حسن عسکرى و حضرت مهدى(علیهما السلام) بیرون رفتم.
روز بعد به حضور حضرت برگشتم و عرض کردم: یابن رسول اللّه! به سبب احسانى که دیروز به من کردید (و امام بعد از خودتان را به من نشان دادید) سُرورم فراوان شد; لکن بفرمایید که چه سنّتى از خضر و ذى القرنین در آن حضرت است؟
حضرت فرمودند: طولانى شدن غیبت او، اى احمد!
عرض کردم: آیا غیبت او به درازا مى کشد؟
حضرت فرمود: آرى به خدا سوگند! تا جایى که بسیارى از معتقدان به امامت او به واسطه طولانى شدن غیبتش از اعتقادشان بر گردند، و ثابت نماند مگر کسى که خدا از او عهد و پیمان گرفته و ایمان به او را در قلبش جا داده و او را مؤیَّد فرموده باشد.
آن گاه امام عسکرى(علیه السلام) فرمودند:
یا أحمد بن إسحاق، هذا أمر من أمر اللّه و سرّ من سرّ اللّه وغیب من غیب اللّه، فخذ ما آتیتک واکتمه وکن من الشاکرین، تکن معنا غداً فی علّیین; اى احمد بن اسحاق! غیبت امرى است الهى و سرّى است از اسرار خدا و رازى است از رازهاى خدا. آنچه به تو گفتم، بگیر و آن را پوشیده دار و از سپاسگزاران باش، تا فرداى قیامت در درجات عالى با ما باشى»(۱).
با توجّه به این روایت، روشن گردید که در ایّام پر برکت زندگانى امام عسکرى(علیه السلام) عدّه اى از خواصّ شیعه شرفیاب حضور حضرت بقیه اللّه(علیه السلام)شده و امام خویش و حجت خدا بعد از امام عسکرى(علیه السلام) را شناخته بودند.
نکته سوم: از جمله «والاُخرى لا یعلم بمکانه فیها إلاّ خاصّه موالیه» استفاده مى شود که در دوران غیبت طولانى حضرت مهدى(علیه السلام) نیز موالیان و خدمت کارانى براى حضرت وجود دارند که جا و مکان وى را مى دانند. با توجّه به این نکته که از فرمایش امام صادق(علیه السلام) استفاده کردیم، بحث امکان تشرّف به حضور امام زمان(علیه السلام)در غیبت کبرى را ادامه مى دهیم. در دعاى شریف ندبه مى خوانیم:
«هل إلیک یابن أحمد سبیل فتلقى؟»(۲)
«آیا راهى به سویت اى فرزند احمد هست تا ملاقات شوى؟»
سؤالى که با خواندن این جمله، در ذهن مشتاقان حضرت مهدى(علیه السلام)خطور مى کند این است که: آیا در عصر غیبت کبرى راهى براى شرفیابى به حضور امام زمان(علیه السلام) هست؟
در جواب پرسش فوق به طور اجمال مى توان گفت: آرى! در زمان غیبت کبرى امکان تشرف به حضور امام زمان(علیه السلام)هست. زیرا افراد زیادى در طول غیبت کبرى به سعادت دیدار حضرت بقیه اللّه الأعظم(علیه السلام) دست یافته اند(۳). امّا براى این که پرسش فوق را به صورت مفصّل جواب دهیم، لازم است موضوع سؤال را از دو جهت بحث نماییم:
۱. از جهت امکان عقلى.
۲. از جهت دلیل نقلى.
---------------------------------------
(۱) کمال الدین، ص ۳۸۵، ح ۱.
(۲) مفاتیح الجنان، دعاى ندبه.
(۳) براى اطلاع بیشتر در این زمینه به کتاب هایى مانند: نجم الثاقب، العبقرى الحسان، جنه المأوى و بغیه الطالب فیمن رأى الإمام الغائب مراجعه شود.
در روایات، براى ظهور امام زمانعلیه السلام نه تنها وقت خاصى تعیین نشده بلکه از تعیین کردن وقت براى آن منع شده است. ولى در عین حال براى آن علائم و نشانههایى ذکر شده که مردم مىتوانند از طریق آن علامتها، نزدیکى وقت ظهور را تشخیص دهند. این نشانه ها به چند قسم تقسیم مىشوند:
علائم حتمى و غیر حتمى، علائم سال ظهور و علائم سالهاى دورتر، علائم اجتماعى و اخلاقى و طبیعى و... از میان مجموعه روایاتى که از حضرت علىعلیه السلام در این باره نقل شده است به ذکر دو مورد اکتفا مىشود:
- ...عن ابى رومان، عن علىعلیه السلام قال: اِذا نادى منادٍ من السماء، ان الحقّ فى آل محمّدٍ فعند ذلک یظهر المهدىُّ على أَفواهِ النّاس، و یشربون ذکره فلا یکون لهم ذکرٌ غیرُهُ(۱).
ابى رومان از على بن ابیطالبعلیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمودند: وقتى که منادى از آسمان ندا دهد که به تحقیق حق با آل محمدصلى الله علیه و آله است. در این ایام نام حضرت مهدىعلیه السلام بر سر زبانها مىافتد و جهان مالامال از نام آن حضرت مىشود به گونهاى که از غیر او ذکرى به میان نمىآید.
- عن الصادقعلیه السلام عن آبائهعلیهم السّلام ان علیّاعلیه السلام قال: اذا وَقَعَت النارُ فى حجازکم و جرى الماء فى نجفکم فَتَوَقَّعوا ظُهورَ قائِمکُمْ.(( اثباه الهداه، ج ۳ص )) .۵۷۸
امام صادقعلیه السلام از پدران بزرگوارشعلیهم السّلام و آنها از علىبن ابیطالبعلیه السلام روایت مىکنند که آن حضرت فرمودند: آنگاه که آتش در حجاز شعله ور شود و سیل در نجف جارى گردد منتظر ظهور قائمعلیه السلام باشید.
--------------------------------------
(۱) منتخب الاثر، ص ۱۶۳و ۴۴۳ ملاحم ابن طاووس، ص ۱۲۹ح .۱۳۶
نظرات شما عزیزان: